گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه امام حسین
جلد دهم
4 / 5گریه ابراهیم علیه السلام


الخصال به نقل از فضل بن شادان : از امام رضا علیه السلام شنیدم که می فرمود: «وقتی خداوندت به ابراهیم علیه السلام دستور داد که به جای اسماعیل، قوچی را که خداوند برایش فرستاده، سر ببُرد، ابراهیم آرزو کرد که کاش پسرش اسماعیل را با دست خود ، سر می برید و مأمور نشده بود که آن قوچ را به جای پسرش سر ببرد تا به دلش چیزی باز گردد که به دل پدری که عزیزترین فرزندش را با دست خود سر می برد، باز می گردد و با آن، استحقاق بالاترین درجه ثواب بر مصیبت را پیدا کند. خداوندت به او وحی کرد که: ای ابراهیم ! محبوب ترین بنده ام در نزد تو کیست؟ گفت : پروردگارم ! نزد من ، آفریده ای محبوب تر از حبیبت محمّد صلی الله علیه و آله نیافریده ای. خداوند متعال به او وحی کرد : آیا او نزد تو محبوب تر است ، یا خودت؟ گفت : او، نزد من، از خودم محبوب تر است. فرمود: فرزند او ، پیش تو محبوب تر است ، یا فرزند خودت؟ گفت : او. فرمود: سر بریده شدن فرزند او از سرِ ستم به دست دشمنانش ، برایت دردناک تر است ، یا سر بریده شدن فرزندت به دست خودت و در راه طاعت من؟ گفت : پروردگارا ! سر بریده شدن فرزند او به دست دشمنانش، برایم دردآورتر است. فرمود: ای ابراهیم ! گروهی که خود را امّت محمّد می پندارند، پسرش حسین را پس از او ، از سرِ ستم و دشمنی می کشند، همان گونه که قوچ را سر می برند و با این ، گرفتار خشم من می شوند. ابراهیم علیه السلام ، به خاطر آن ، بی تابی کرد و قلبش به درد آمد و شروع به گریستن کرد . خداوند ، وحی فرستاد که: ای ابراهیم ! من بی تابی ات را بر پسرت اسماعیل اگر او را با دست خود، سر می بریدی ، با بی تابی ات بر حسین و کشته شدنش، جایگزین کردم و بالاترین درجه دریافت کنندگان ثواب بر مصیبت ها را برای تو مقرّر نمودم . این ، همان سخن خداوندت است که: «و او (اسماعیل) را با قربانیِ بزرگی ، باز رهانیدیم» » .



4 / 6بُکاءُ عیسی علیه السلامکمال الدین عن ابن عبّاس :کُنتُ مَعَ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام فی خَرجَتِهِ إلی صِفّینَ ، فَلَمّا نَزَلَ بِنینَوی وهُوَ شَطُّ الفُراتِ . . . قالَ لی : یَابنَ عَبّاسٍ ! اُطلُب لی حَولَها بَعرَ الظِّباءِ ، فَوَاللّهِ ، ما کَذَبتُ ولا کُذِبتُ قَطُّ ، وهِیَ مُصفَرَّهٌ ، لَونُها لَونُ الزَّعفَرانِ . قالَ ابنُ عَبّاسٍ : فَطَلَبتُها فَوَجَدتُها مُجتَمِعَهً ، فَنادَیتُهُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ! قَد أصَبتُها عَلَی الصِّفَهِ الَّتی وَصَفتَها لی . فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : صَدَقَ اللّهُ ورَسولُهُ ، ثُمَّ قامَ یُهَروِلُ إلَیها ، فَحَمَلَها وشَمَّها ، وقالَ : هِیَ هِیَ بِعَینِها ، تَعلَمُ یَابنَ عَبّاسٍ ما هذِهِ الأَبعارُ؟ هذِهِ قَد شَمَّها عیسَی بنُ مَریَمَ علیه السلام ، وذلِکَ أنَّهُ مَرَّ بِها ومَعَهُ الحَوارِیّونَ ، فَرَأی هذِهِ الظِّباءَ مُجتَمِعَهً ، فَأَقبَلَت إلَیهِ الظِّباءُ وهِیَ تَبکی ، فَجَلَسَ عیسی علیه السلام ، وجَلَسَ الحَوارِیّونَ ، فَبَکی وبَکَی الحَوارِیّونَ ، وهُم لا یَدرونَ لِمَ جَلَسَ ولِمَ بَکی ، فَقالوا : یا روحَ اللّهِ وکَلِمَتَهُ ! ما یُبکیکَ ؟! قالَ : أتَعلَمونَ أیَّ أرضٍ هذِهِ؟ قالوا : لا ، قالَ : هذِهِ أرضٌ یُقتَلُ فیها فَرخُ الرَّسولِ أحمَدَ ، وفَرخُ الحُرَّهِ الطّاهِرَهِ البَتولِ شَبیهَهِ اُمّی ، ویُلحَدُ فیها ، وهِیَ أطیَبُ مِن المِسکِ ، وهِیَ طینَهُ الفَرخِ المُستَشهَدِ ، وهکَذا تَکونُ طینَهُ الأَنبِیاءِ وأولادِ الأَنبِیاءِ ، فَهذِهِ الظِّباءُ تُکَلِّمُنی ، و تَقولُ : إنَّها تَرعی فی هذِهِ الأَرضِ شَوقا إلی تُربَهِ الفَرخِ المُبارَکِ ، وزَعَمَت أنَّها آمِنَهٌ فی هذِهِ الأَرضِ ، ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ إلی هذِهِ الصّیرانِ (1) فَشَمَّها ، فَقالَ : هذِهِ بَعرُ الظِّباءِ عَلی هذِهِ الطّیبِ لِمَکانِ حَشیشِها ، اللّهُمَّ أبقِها أبَدا حَتّی یَشُمَّها أبوهُ ، فَتَکونَ لَهُ عَزاءً (2) وسَلوَهً. (3)

.

1- .. الصِیرانُ : جمع صُِوار : وِعاءُ المِسْکِ تشبیه بعر الظباء بها (الصحاح : ج 2 ص 716 «بعر») .
2- .فی المصدر «عزاه» ، والصواب ما أثبتناه کما فی الأمالی للصدوق .
3- .کمال الدین : ص 532 ح 1 ، الأمالی للصدوق : ص 694 ح 951 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 252 ح 2 ؛ الفتوح : ج 2 ص 553 نحوه .


4 / 6گریه عیسی علیه السلام

کمال الدین به نقل از ابن عبّاس : هنگام عزیمت امیر مؤمنان علیه السلام به صفّین، با ایشان بودم . وقتی در نینوا که کنار فرات است فرود آمد...، به من فرمود: «ای ابن عبّاس ! در اطراف نینوا برایم پشکل آهو جستجو کن . به خدا سوگند، من نه دروغ گفتم و نه به من ، دروغ گفته شده است . آن، زردرنگ است، به رنگ زعفران» . جستجو کردم . آنها را در یک جا جمع شده دیدم . صدا زدم: ای امیر مؤمنان ! به همان گونه که گفتی، پیدا کردم . علی علیه السلام فرمود: «خدا و فرستاده اش راست گفتند» . آن گاه برخاست و با شتاب ، به سمت آنها رفت و آنها را برداشت و بویید و فرمود : «دقیقا همان است. ای ابن عبّاس ! می دانی که این پشکل ها چیستند؟ اینها را عیسی بن مریم علیه السلام بوییده است . داستان آن ، این است که عیسی به همراه حواریانش از کنار این جا گذشت و این آهوان را در یک جا جمع دید . آهوها گریان به سمت وی رفتند . عیسی نشست و حواریان هم نشستند . او گریست و حواریان هم گریستند، در حالی که نمی دانستند عیسی برای چه نشست و برای چه گریست. گفتند: ای روح و کلمه خدا ! چرا گریه می کنی؟ گفت: آیا می دانید که این ، کدام سرزمین است؟ گفتند: نه . گفت: این ، سرزمینی است که در آن ، فرزند پیامبر خدا ، احمد، و فرزند زنِ آزاده پاک و بتول که همانند مادر من است کشته می شود و در آن ، دفن می گردد . سرزمینی است خوش بوتر از مشک، و آن ، گِل فرزند شهیدِ آن پیامبر است و چنین است سرشت پیامبران و فرزندانشان . این آهوان با من سخن می گویند و می گویند که: در این سرزمین، به عشق خاکِ آن فرزندِ پاک می چرند و گمان می کنند که در آن ، در امان اند . آن گاه دستش را به پشکل هایِ چون مشکدان زد و آنها را بویید و گفت : این پشکل آهوان، با این بوی خوب، به خاطر گیاهان این جاست. خداوندا ! این پشکل ها را همواره باقی بدار تا پدرش آنها را ببوید و برایش تسلّی و دلداری باشد».



کمال الدین :إنّ مُخالِفینا یَروونَ أنَّ عیسَی بنَ مَریَمَ علیه السلام مَرَّ بِأَرضِ کَربَلاءَ ، فَرَأی عِدَّهً مِنَ الظِّباءِ هُناکَ مُجتَمِعَهً ، فَأَقبَلَت إلَیهِ وهِیَ تَبکی ، وأنَّهُ جَلَسَ وجَلَسَ الحَوارِیّونَ ، فَبَکی وبَکَی الحَوارِیّونَ ، وهُم لا یَدرونَ لِمَ جَلَسَ ولِمَ بَکی ، فَقالوا : یا روحَ اللّهِ وکَلِمَتَهُ ! ما یُبکیکَ ؟! قالَ : أتَعلَمونَ أیَّ أرضٍ هذِهِ قالوا : لا ، قالَ : هذِهِ أرضٌ یُقتَلُ فیها فَرخُ الرَّسولِ أحمَدَ ، وفَرخُ الحُرَّهِ الطّاهِرَهِ البَتولِ شَبیهَهِ اُمّی ، ویُلحَدُ فیها ، هِیَ أطیَبُ مِنَ المِسکِ ؛ لِأَ نَّها طینَهُ الفَرخِ المُستَشهَدِ ، وهکَذا تَکونُ طینَهُ الأَنبِیاءِ وأولادِ الأَنبِیاءِ ، وهذِهِ الظِّباءُ تُکَلِّمُنی ، وتَقولُ : إنَّها تَرعی فی هذِهِ الأَرضِ شَوقا إلی تُربَهِ الفَرخِ المُستَشهَدِ المُبارَکِ ، وزَعَمَت أنَّها آمِنَهُ فی هذِهِ الأَرضِ ، ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ إلی بَعرِ تِلکَ الظِّباءِ فَشَمَّها ، فَقالَ : اللّهُمَّ أبقِها أبَدا ، حَتّی یَشُمَّها أبوهُ ، فَیَکونَ لَهُ عَزاءً وسَلوَهً ، وأنَّها بَقِیَت إلی أیّامِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام ، حَتّی شَمَّها وبَکی ، وأخبَرَ بِقِصَّتِها لَمّا مَرَّ بِکَربَلاءَ. (1)

راجع : ج 3 ص 246 (القسم السادس / الفصل الثالث : إنباء أمیر المؤمنین علیه السلام بشهاده الحسین علیه السلام ) .

.

1- .کمال الدین : ص 531 ، الخرائج والجرائح : ج 3 ص 1143 ح 55 نحوه ، بحار الأنوار : ج 52 ص 202 .


کمال الدین:مخالفان ما [نیز] روایت می کنند که عیسی بن مریم علیه السلام از سرزمین کربلا عبور کرد و تعدادی آهو در آن جا دید که جمع شده بودند . آهوان ، گریان به سوی او آمدند . او نشست و حواریان نیز نشستند . او گریست و حواریان نیز گریستند، در حالی که نمی دانستند چرا عیسی نشست و چرا گریست. گفتند: ای روح و کلمه خدا ! چرا گریه می کنی؟ فرمود: آیا می دانید که این ، کدام سرزمین است؟ گفتند: نه . فرمود : این ، سرزمینی است که در آن ، فرزند پیامبر خدا ، احمد، و فرزند زنِ آزاده پاک و بتول که همانند مادر من است ، کشته می شود و دفن می گردد، و آن ، خوش بوتر از مشک است ؛ زیرا آن ، گِل فرزند شهیدِ آن پیامبر است و این چنین است سرشت پیامبران و فرزندانشان . این آهوان، با من حرف می زنند و می گویند: در این سرزمین ، به عشق خاکِ آن فرزندِ پاک می چرند و گمان می کنند که در این سرزمین ، در امان اند . آن گاه دستش را به پشکل آهوان زد و آنها را بویید و فرمود: خداوندا ! این پشکل ها را همواره باقی بدار تا پدرش آنها را ببوید و برایش تسلّی و دلداری باشد. آنها تا دوران امیر مؤمنان علیه السلام باقی ماندند تا ایشان آنها را بویید و گریست و قصّه آن را هنگام گذر از کربلا بازگو کرد.

ر. ک: ج 3 ص 247 (بخش ششم / فصل سوم : پیشگوئی امیر مؤمنان علیه السلام از شهادت امام حسین علیه السلام ) .

.4 / 7بُکاءُ النَّبِیِّ صل الله علیه وآله وأهلِ بَیتِهِ علیهم السلامکامل الزیارات عن عبد اللّه بن مُحَمَّد الصنعانی عن أبی جعفر [الباقر] علیه السلام :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا دَخَلَ الحُسَینُ علیه السلام جَذَبَهُ إلَیهِ ، ثُمَّ یَقولُ لِأَمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام : أمسِکهُ ، ثُمَّ یَقَعُ عَلَیهِ فَیُقَبِّلُهُ ویَبکی . یَقولُ : یا أبَه! لِمَ تَبکی؟ فَیَقولُ : یا بُنَیَّ! اُقَبِّلُ مَوضِعَ السُّیوفِ مِنکَ وأبکی . قالَ : یا أبَه! واُقتَلُ؟ قالَ : إی وَاللّهِ ، وأبوکَ وأخوکَ وأنتَ. (1)

کشف الغمّه عن مُحَمَّد بن عبد الرحمن :بَینا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی بَیتِ عائِشَهَ رَقدَهَ القایِلَهِ (2) ، إذَا استَیقَظَ وهُوَ یَبکی ، فَقالَت عائِشَهُ : ما یُبکیکَ یا رَسولَ اللّهِ ، بِأَبی أنتَ واُمّی؟ قالَ : یُبکینی أنَّ جَبرَئیلَ أتانی ، فَقالَ : اُبسُط یَدَکَ یا مُحَمَّدُ ، فَإِنَّ هذِهِ تُربَهٌ مِن تِلالٍ یُقتَلُ بِهَا ابنُکَ الحُسَینُ ، یَقتُلُهُ رَجُلٌ مِن اُمَّتِکَ . قالَت عائِشَهُ : ورَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُحَدِّثُنی وأنَّهُ لَیَبکی ، ویَقولُ : مَن ذا مِن اُمَّتی ، مَن ذا مِن اُمَّتی ، مَن ذا مِن اُمَّتی ، من یَقتُلُ حُسَینا مِن بَعدی؟ (3)

کامل الزیارات عن عبد اللّه بن بکیر عن بعض أصحابنا عن أبی عبد اللّه [الصادق] علیه السلام :دَخَلَت فاطِمَهُ علیهاالسلامعَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وعَیناهُ تَدمَعُ ، فَسَأَلَتهُ : ما لَکَ؟ فَقالَ إنَّ جَبرَئیلَ علیه السلام أخبَرَنی أنَّ اُمَّتی تَقتُلُ حُسَینا ، فَجَزِعَت وشَقَّ عَلَیها ، فَأَخبَرَها بِمَن یَملِکُ مِن وُلدِها ، فَطابَت نَفسُها وسَکَنَت. (4)


1- .کامل الزیارات : ص 146 ح 172 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 261 ح 14 .
2- .القیلوله : الاستراحه نصف النهار وإن لم یکن معها نوم ، قال یقیل قیلوله فهو قائل (النهایه : ج 4 ص 133 «قیل») .
3- .کشف الغمّه : ج 2 ص 270 .
4- .کامل الزیارات : ص 125 ح 139 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 233 ح 19 .

4 / 7گریه پیامبر صل الله علیه وآله و خاندانش

کامل الزیارات به نقل از عبد اللّه بن محمّد صنعانی ، از امام باقر علیه السلام : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله حسین علیه السلام را وقتی وارد می شد، در آغوش می کشید و آن گاه به امیر مؤمنان علیه السلام می فرمود: «نگهش دار». سپس بر روی او می افتاد و غرق بوسه اش می کرد و می گریست. حسین علیه السلام می گفت: پدر جان ! چرا گریه می کنی؟ می فرمود: «پسر جان! من جای شمشیرها را در بدن تو می بوسم و می گریم». [می]گفت : پدر جان ! من کشته می شوم؟ [می]فرمود: «آری ، به خدا سوگند ! تو و پدر و برادرت» .

کشف الغمّه به نقل از محمّد بن عبد الرحمان : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در خانه عایشه در خواب نیم روز بود که ناگهان گریانْ بیدار شد . عایشه گفت : چرا گریه می کنی ، ای پیامبر خدا ؟ پدر و مادرم فدایت گردند ! فرمود: «مرا این به گریه انداخت که جبرئیل به نزدم آمد و گفت: ای محمّد ! دستت را باز کن ، که این ، خاکِ تلّی است که پسرت حسین بر آن کشته می شود . او را مردی از امّت تو می کشد». عایشه گفت: پیامبر خدا برایم حدیث کرد ، در حالی که می گریست . می فرمود: «این کیست از امّت من ؟ این کیست از امّت من ؟ این کیست از امّت من، که پس از من ، حسین را می کشد؟» .

کامل الزیارات به نقل از عبد اللّه بن بکیر، از یکی از شیعیان ، از امام صادق علیه السلام : فاطمه علیهاالسلامخدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رسید ، در حالی که از چشمان پیامبر صلی الله علیه و آله ، اشک جاری بود. فاطمه علیهاالسلامپرسید: چه شده است؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «جبرئیل به من خبر داد که امّت من ، حسین را می کُشند!» . فاطمه علیهاالسلام آه و ناله سر داد و این برایش گران آمد . آن گاه پیامبر صلی الله علیه و آله به فاطمه علیهاالسلام خبر داد که کسی از فرزندانش ، حاکم می شود و این ، فاطمه علیهاالسلام را خوش آمد و آرام شد.

الإرشاد عن اُمّ سلمه :بَینا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ذاتَ یَومٍ جالِسٌ وَالحُسَینُ علیه السلام جالِسٌ فی حِجرِهِ ، إذ هَمَلَت عَیناهُ بِالدُّموعِ ، فَقُلتُ لَهُ : یا رَسولَ اللّهِ ، ما لی أراکَ تَبکی جُعِلتُ فِداکَ ؟ فَقالَ : جاءَنی جَبرَئیلُ علیه السلام فَعَزّانی بِابنِیَ الحُسَینِ ، وأخبَرَنی أنَّ طائِفَهً مِن اُمَّتی تَقتُلُهُ، لا أنالَهُمُ اللّهُ شَفاعَتی. (1)

الأمالی للصدوق عن ابن عبّاس :قالَ عَلِیٌّ علیه السلام لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا رَسولَ اللّهِ ، إنَّکَ لَتُحِبُّ عَقیلاً؟ قالَ : إی وَاللّهِ ، إنّی لَاُحِبُّهُ حُبَّینِ ، حُبّا لَهُ ، وحُبّا لِحُبِّ أبی طالِبٍ لَهُ ، وإنَّ وَلَدَهُ لَمَقتولٌ فی مَحَبَّهِ وَلَدِکَ ، فَتَدمَعُ عَلَیهِ عُیونُ المُؤمِنینَ ، وتُصَلّی عَلَیهِ المَلائِکَهُ المُقَرَّبونَ . ثُمَّ بَکی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله حَتّی جَرَت دُموعُهُ عَلی صَدرِهِ ، ثُمَّ قالَ : إلَی اللّهِ أشکو ما تَلقی عِترَتی مِن بَعدی. (2)

المستدرک علی الصحیحین عن عبد اللّه بن مسعود :أتَینا رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَخَرَجَ إلَینا مُستَبشِرا یُعرَفُ السُّرورُ فی وَجهِهِ ، فَما سَأَلناهُ عَن شَیءٍ إلّا أخبَرَنا بِهِ ، ولا سَکَتنا إلَا ابتَدَأَنا ، حَتّی مَرَّت فِتیَهٌ مِن بَنی هاشِمٍ ، فیهِمُ الحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهماالسلام ، فَلَمّا رَآهُمُ التَزَمَهُم، وَانهَمَلَت عَیناهُ ، فَقُلنا : یا رَسولَ اللّهِ ! ما نَزالُ نَری فی وَجهِکَ شَیئا نَکرَهُهُ؟ فَقالَ : إنّا أهلُ بَیتٍ اختارَ اللّهُ لَنَا الآخِرَهَ عَلَی الدُّنیا ، وإنَّهُ سَیَلقی أهلُ بَیتی مِن بَعدی تَطریدا وتَشریدا فِی البِلادِ ، حَتّی تَرتَفِعَ رایاتُ سودٍ مِنَ المَشرِقِ ، فَیَسأَلونَ الحَقَّ فَلا یُعطونَهُ ، ثُمَّ یَسأَلونَهُ فَلا یُعطونَهُ ، ثُمَّ یَسأَلونَهُ فَلا یُعطونَهُ ، فَیُقاتِلونَ فَیُنصَرونَ ، فَمَن أدرَکَهُ مِنکُم أو مِن أعقابِکُم فَلیَأتِ إمامَ أهلِ بَیتی ولَو حَبوا عَلَی الثَّلجِ ، فَإِنَّها رایاتُ هُدیً ، یَدفَعونها إلی رَجُلٍ مِن أهلِ بَیتی ، یُواطِئُ اسمُهُ اسمی . . . فَیَملِکُ الأَرضَ ، فَیَملَؤُها قِسطا وعَدلاً کَما مُلِئَت جَورا وظُلما. (3)


1- .الإرشاد : ج 2 ص 130 ، کشف الغمّه : ج 2 ص 219 ، إعلام الوری : ج 1 ص 428 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 239 ح 31 .
2- .الأمالی للصدوق : ص 191 ح 200 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 287 ح 27 .
3- .المستدرک علی الصحیحین : ج 4 ص 511 ح 8434 ؛ دلائل الإمامه : ص 446 ح 420 ، العُدد القویّه : ص 91 ح 157 کلاهما نحوه وراجع : سنن ابن ماجه : ج 2 ص 1366 ح 4082 .


الإرشاد به نقل از امّ سلمه : روزی پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بود و حسین علیه السلام در دامنش بود که از چشمانش اشک ، جاری شد . به ایشان گفتم : ای پیامبر خدا ! چه شده است که تو را گریان می بینم فدایت گردم ؟ فرمود: «جبرئیل ، مرا به پسرم حسین ، دلداری داد و خبر داد که طایفه ای از امّتم ، او را می کشند . خداوند ، شفاعت مرا نصیب آنها نکند!» .

الأمالی ، صدوق به نقل از ابن عبّاس : علی علیه السلام به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گفت : ای پیامبر خدا ! آیا عقیل را دوست داری؟ فرمود: «آری، به خدا . من به او ، دو علاقه دارم : علاقه ای به خاطر خودش و علاقه ای به خاطر علاقه مندی ابو طالب به او ! پسر او (مسلم) در راه دوستیِ پسر تو کشته می شود و چشمان مؤمنان ، بر او اشک می ریزند و فرشتگان مقرّب ، بر او درود می فرستند» . آن گاه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گریست تا جایی که اشکش جاری شد و سپس فرمود: «به خدا شِکوه می کنم از آنچه پس از من ، به نسل من می رسد!» .

المستدرک علی الصحیحین به نقل از عبد اللّه بن مسعود : خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمدیم و ایشان ، شادمان به سوی ما آمد، در حالی که شادی در صورتش هویدا بود . چیزی از ایشان نپرسیدیم، مگر این که جوابش را داد ، و خاموش نشدیم ، مگر این که خودِ ایشان شروع کرد . تا این که جوانانی از بنی هاشم از آن جا گذشتند که در میانشان ، حسن علیه السلام و حسین علیه السلام هم بودند . وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله آن دو را دید، آنها را در آغوش کشید و چشمانش گریان گردید . به ایشان گفتیم : ای پیامبر خدا ! همواره در چهره تان چیزی را می بینیم که خوشایندمان نیست. فرمود: «ما اهل بیتی هستیم که خداوند، آخرت را برای ما به جای دنیا برگزیده، و زود است که اهل بیت من ، پس از من، در شهرها تحت فشار قرار گیرند و رانده شوند، تا این که [صاحبانِ] پرچم های سیاه از مشرق سر بر آورند و حق را طلب نمایند ؛ ولی به آنها داده نمی شود . دوباره طلب می کنند ؛ ولی داده نمی شود . بار سوم ، طلب می کنند . باز هم داده نمی شود . پس می جنگند و پیروز می شوند. پس هر کس از شما و از نسل شما آن را درک کرد، نزد امامی از اهل بیت من بیاید، هرچند که پابرهنه بر برف و سرما باشد ؛ چرا که آنان پرچم های هدایت اند . آنها پرچم ها را به مردی از اهل بیت من وا می گذارند که نامش، همنام من است... و حاکم زمین می شود و آن را آکنده از عدل و داد می کند، همان گونه که آکنده از جور و ستم شده است».



الأمالی للصدوق عن مُحَمَّد بن عبد الرحمن عن أبیه عن علیّ بن أبی طالب علیه السلام :بَینا أنَا وفاطِمَهُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ عِندَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، إذِ التَفَتَ إلَینا فَبَکی ، فَقُلتُ : ما یُبکیکَ یا رَسولَ اللّهِ؟ فَقالَ : أبکی مِمّا یُصنَعُ بِکُم بَعدی . فَقُلتُ : وما ذاکَ یا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ : أبکی مِن ضَربَتِکَ عَلَی القَرنِ ، ولَطمِ فاطِمَهَ خَدَّها ، وطَعنَهِ الحَسَنِ فی الفَخِذِ، وَالسَّمِّ الّذی یُسقی ، وقَتلِ الحُسَینِ . قالَ : فَبَکی أهلُ البَیتِ جَمیعا. (1)

المناقب للکوفی عن أنس :اِلتَفَتَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إلی فاطِمَهَ علیهاالسلام فَقالَ : أجَزِعتِ إذ رَأَیتِ مَوتَهُما [أیِ الحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهماالسلام ]فَکَیفَ لَو رَأَیتِ الأَکبَرَ مَسقِیّا بِالسَّمِّ وَالأَصغَرِ مُلَطَّخا بِدَمِهِ فی قاعٍ مِنَ الأَرضِ یَتَناوَبُهُ السِّباعُ؟! قالَ : فَبَکَت فاطِمَهُ علیهاالسلاموبَکی عَلِیٌّ وبَکَی الحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهم السلام . فَقالَت فاطِمَهُ علیهاالسلام : یا أبَتا أکُفّارٌ یَفعَلونَ ذلِکَ أم مُنافِقونَ؟ قالَ : بَل مُنافِقو هذِهِ الاُمَّهِ ویَزعُمونَ أنَّهُم مُؤمِنونَ!! (2)


1- .الأمالی للصدوق : ص 197 ح 208 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 2 ص 209 و لیس فیه ذیله من «قال : فبکی» ، بحار الأنوار : ج 44 ص 149 ح 17 .
2- .المناقب للکوفی : ج 2 ص 279 ح 746 .


الأمالی ، صدوق به نقل از محمّد بن عبد الرحمان، از پدرش، از امام علی بن ابی طالب علیه السلام : من و فاطمه و حسن و حسین، در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله بودیم که رو به ما کرد و گریست . گفتم : ای پیامبر خدا ! چرا گریه می کنی؟ فرمود: «می گریم برای ضربت خوردن سر تو و سیلی خوردن فاطمه و فرو رفتن نیزه در ران حسن و زهری که به او خورانده می شود و [نیز برای] کشته شدن حسین». در این هنگام ، اهل خانه همگی گریستند.

المناقب ، کوفی به نقل از اَنَس : پیامبر صلی الله علیه و آله رو به فاطمه علیهاالسلام کرد و فرمود: «آیا وقتی مرگِ آن دو (حسن علیه السلام و حسین علیه السلام ) را ببینی، بی تابی می کنی؟ چگونه است اگر ببینی پسر بزرگت با زهر ، مسموم می شود و پسر کوچکت در گودیِ یک زمین ، به خونش غوطه ور است و درندگان در اطرافش زوزه می کشند؟» . فاطمه علیهاالسلام گریست و علی و حسن و حسین علیهم السلام گریستند. فاطمه علیهاالسلام گفت : پدر جان ! آیا کافران ، چنین می کنند، یا منافقان؟ فرمود: «منافقان این امّت، و می پندارند که مؤمن اند!» .


الأمالی للصدوق عن إبراهیم بن أبی محمود عن الرضا علیه السلام :إنَّ یَومَ الحُسَینِ علیه السلام أقرَحَ (1) جُفونَنا ، وأسبَلَ دُموعَنا ، وأذَلَّ عَزیزَنا بِأَرضِ کَربٍ و بَلاءٍ ، أورَثَتنَا الکَربَ وَالبَلاءَ إلی یَومِ الاِنقِضاءِ ، فَعَلی مِثلِ الحُسَینِ علیه السلام فَلیَبکِ الباکونَ ، فَإِنَّ البُکاءَ یَحُطُّ الذُّنوبَ العِظامَ. (2)

راجع : ج 3 ص 176 (القسم السادس / الفصل الثانی : إنباء النبیّ صلی الله علیه و آله بشهاده الحسین علیه السلام ) .

4 / 8بُکاءُ أبیهِ الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلامخصائص الأئمّه علیهم السلام عن عبد اللّه بن میمون عن جعفر بن مُحَمَّد [الصادق] عن أبیه عن آبائه علیهم السلام :مَرَّ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام فی ناسٍ مِن أصحابِهِ بِکَربَلاءَ ، فَلَمّا مَرَّ بِهَا اغرَورَقَت عَیناهُ بِالبُکاءِ ، ثُمَّ قالَ : هذا مُناخُ رِکابِهِم ، و هذا مُلقی رِحالِهِم ، وهاهُنا تُهَراقُ (3) دِماؤُهُم ، طوبی لَکِ مِن تُربَهٍ ، عَلَیها تُهرَقُ دِماءُ الأَحِبَّهِ. (4)

مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی عن شیخ الإسلام الحاکم الجشمی :إنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام لَمّا سارَ إلی صِفّینَ نَزَلَ بِکَربَلاءَ ، وقالَ لِابنِ عَبّاسٍ : أتَدری ما هذِهِ البُقعَهُ؟ قالَ : لا ، قالَ : لَو عَرَفتَها لَبَکَیتَ بُکائی ، ثُمَّ بَکی بُکاءً شَدیدا . ثُمَّ قالَ : ما لی ولِالِ أبی سُفیانَ ، ثُمَّ التَفَتَ إلَی الحُسَینِ علیه السلام ، وقالَ : صَبرا یا بُنَیَّ ، فَقَد لَقِیَ أبوکَ مِنهُم مِثلَ الَّذی تَلقی بَعدَهُ. (5)


1- .القَرْحُ : الجُرْحُ (النهایه : ج 4 ص 35 «قرح») .
2- .الأمالی للصدوق : ص 190 ح 199 ، الإقبال : ج 3 ص 28 ، روضه الواعظین : ص 187 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 86 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 284 ح 17 .
3- .هَرَاقَ الماءَ : أی صبَّه ، وأصله أراق (الصحاح : ج 4 ص 1569 «هرق») .
4- .خصائص الأئمّه علیهم السلام : ص 47 ، کامل الزیارات : ص 453 ح 685 عن عبد اللّه بن میمون عن الإمام الصادق علیه السلام ، الخرائج والجرائح : ج 1 ص 183 ح 16 عن الإمام الصادق عن أبیه علیهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 101 ص 116 ح 44 .
5- .مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 1 ص 162 .


الأمالی ، صدوق به نقل از ابراهیم بن ابی محمود ، از امام رضا علیه السلام : روز [شهادت ]حسین علیه السلام ، پلک های ما را زخمی کرد، و اشک هایمان را جاری نمود، و عزیز ما را در سرزمین اندوه و محنت ، خوار ساخت و برای ما اندوه و غم را تا روز قیامت ، بر جا گذاشت. پس گریه کنندگان باید برای مانند حسین علیه السلام بگریند، که گریه [بر او] ، گناهان بزرگ را می زداید.

ر. ک: ج 3 ص 177 (بخش ششم / فصل دوم : پیشگوئی پیامبر صل الله علیه وآله از شهادت امام حسین علیه السلام ) .

4 / 8گریه پدرش امام علی علیه السلام

خصائص الأئمّه علیهم السلام به نقل از عبد اللّه بن میمون، از امام صادق علیه السلام ، از پدرش، از پدرانش علیهم السلام : امیر مؤمنان علیه السلام با جمعی از اصحابش از کربلا گذر کرد و وقتی از آن جا گذشت، چشمانش گریان گشت . آن گاه فرمود: «این جا ، محلّ خوابیدن شترانشان است و این جا ، جای اثاثیه کاروانشان است و این جاست که خونشان ریخته می شود . خوشا به تو ، ای خاک ! بر این خاک، خون های دوستان ریخته می شود» .

مقتل الحسین علیه السلام ، خوارزمی به نقل از شیخ الإسلام حاکم جُشَمی : امیر مؤمنان علیه السلام وقتی راهیِ صفّین شد، در کربلا فرود آمد و به ابن عبّاس فرمود: «آیا می دانی این جا چه جایی است؟» . گفت : خیر . فرمود: «اگر می شناختی، مانند من می گریستی» و آن گاه گریه شدیدی کرد و فرمود: «مرا با خاندان ابو سفیان ، چه کار؟!» و سپس به حسین علیه السلام رو کرد و فرمود: «شکیبا باش ، پسرم ! به پدرت نیز از آنها همانند چیزی رسیده که پس از او به تو خواهد رسید» .



کمال الدین عن ابن عبّاس :کُنتُ مَعَ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام فی خَرجَتِهِ إلی صِفّینَ ، فَلَمّا نَزَلَ بِنینوی و هُوَ شَطُّ الفُراتِ قالَ بِأَعلی صَوتِهِ : یَا بنَ عَبّاسٍ ، أتَعرِفُ هذَا المَوضِعَ؟ قالَ : قُلتُ : ما أعرِفُهُ یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، فَقالَ : لَو عَرَفتَهُ کَمَعرِفَتی لَم تَکُن تَجوزُهُ حَتّی تَبکِیَ کَبُکائی . قالَ : فَبَکی طَویلاً حَتَّی اخضَلَّت (1) لِحیَتُهُ ، وسالَتِ الدُّموعُ عَلی صَدرِهِ ، وبَکَینا مَعَهُ ، وهُوَ یَقولُ : أوِّه أوِّه! ما لی ولِالِ أبی سُفیانَ ؟ ما لی و لِالِ حَربٍ حِزبِ الشَّیطانِ وأولِیاءِ الکُفرِ؟ صَبرا یا أبا عَبدِ اللّهِ ، فَقَد لَقِیَ أبوکَ مِثلَ الَّذی تَلقی مِنهُم . . . وقالَ بِأَعلی صَوتِهِ : یا رَبِّ عیسَی بنِ مَریَمَ ! لا تُبارِک فی قَتَلَتِهِ ، وَالحامِلِ عَلَیهِ ، وَالمُعینِ عَلَیهِ ، وَالخاذِلِ لَهُ ، ثُمَّ بَکی بُکاءً طَویلاً وبَکَینا مَعَهُ ، حَتّی سَقَطَ لِوَجهِهِ وغُشِیَ عَلَیهِ طَویلاً ، ثُمَّ أفاقَ. (2)

کتاب سُلیم بن قیس عن ابن عبّاس :لَقَد دَخَلتُ عَلی عَلِیٍّ علیه السلام بِذی قارٍ (3) ، فَأَخرَجَ إلَیَّ صَحیفَهً وقالَ لی : یَابنَ عَبّاسٍ ، هذِهِ صَحیفَهٌ أملاها عَلَیَّ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وخَطّی بِیَدی. (4) فَقُلتُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، إقرَأها عَلَیَّ ، فَقَرَأَها فَإِذا فیها کُلُّ شَیءٍ کانَ مُنذُ قُبِضَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلی مَقتَلِ الحُسَینِ علیه السلام ، وکَیفَ یُقتَلُ؟ ومَن یَقتُلُهُ؟ و مَن یَنصُرُهُ؟ ومَن یُستَشهَدُ مَعَهُ؟ فَبَکی بُکاءً شَدیدا وأبکانی . فَکانَ فیما قَرَأَهُ عَلَیَّ : کَیفَ یُصنَعُ بِهِ؟ وکَیفُ تُستَشهَدُ فاطِمَهُ علیهاالسلام؟ وکَیفَ یُستَشهَدُ الحَسَنُ ابنُهُ علیه السلام ؟ وکَیفَ تَغدِرُ بِهِ الاُمَّهُ؟ فَلَمّا أن قَرَأَ کَیفَ یُقتَلُ الحُسَینُ علیه السلام ومَن یَقتُلُهُ أکثَرَ البُکاءَ ، ثُمَّ أدرَجَ الصَّحیفَهَ وقَد بَقِیَ ما یَکونُ إلی یَومِ القِیامَهِ. (5)


1- .اخضَلَّت لِحیَتُه : أی ابتلّت (مجمع البحرین : ج 1 ص 522 «خضل») .
2- .کمال الدین : ص 532 ح 1 ، الأمالی للصدوق : ص 694 ح 951 ، الخرائج والجرائح : ج 3 ص 1144 ح 56 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 252 ح 2 ؛ الفتوح : ج 2 ص 551 نحوه .
3- .ذو قار : ماء لبکر بن وائل قریب من الکوفه بینها وبین واسط (معجم البلدان : ج 4 ص 293) وراجع : الخریطه رقم 5 فی آخر مجلّد 8 .
4- .فی المصدر : «بیده» ، والصواب ما أثبتناه کما فی الفضائل وبحار الأنوار .
5- .کتاب سُلَیم بن قیس : ج 2 ص 915 ، الفضائل : ص 119 ، بحار الأنوار : ج 28 ص 73 ح 32 .


کمال الدین به نقل از ابن عبّاس : هنگام عزیمت امیر مؤمنان علیه السلام به صفّین، با ایشان بودم . وقتی به نینوا که در کنار فرات است رسید ، با صدای بلند فرمود : «ای ابن عبّاس ! این جا را می شناسی؟» . گفتم : ای امیر مؤمنان ! این جا را نمی شناسم . فرمود: «اگر همانند من آن را می شناختی، از آن عبور نمی کردی، مگر این که همانند گریستن من می گریستی» . امام علیه السلام مدّتی طولانی گریست، تا این که محاسنش تر شد و اشک هایش بر سینه اش ریخت . ما هم با ایشان گریستیم و ایشان می فرمود: «آه ، آه ! مرا با خاندان ابو سفیان، چه کار ؟ ! مرا با خاندان حرب، حزب شیطان و دوستان کفر ، چه کار ؟! ای ابا عبد اللّه ! شکیبا باش . به پدرت نیز از آنها همانند چیزی رسیده که پس از او به تو خواهد رسید ...» . آن گاه با صدای بلند ، آواز سر داد: «ای پروردگار عیسی بن مریم ! کُشندگان او و حمله کننده بر او و کمک کننده بر ضدّ او و خوار کننده او را فرخنده مگردان» . آن گاه گریه ای طولانی کرد و ما هم با او گریستیم، تا به رو در افتاد و مدّتی بیهوش شد و بعد به هوش آمد.

کتاب سُلَیم بن قیس به نقل از ابن عبّاس : در ذو قار ، (1) خدمت امام علی علیه السلام رسیدیم . صحیفه ای را به من نشان داد و به من فرمود: «ای ابن عبّاس ! این ، صحیفه ای است که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را برای من خواند و من با خطّ خودم نوشتم» . گفتم : ای امیر مؤمنان ! آن را برایم بخوان . ایشان ، آن را خواند و دیدم در آن، حوادث از زمان درگذشت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله تا کشته شدن حسین علیه السلام و چگونگی کشته شدنش و [نامِ] قاتلش و کمک کنندگانش و شهیدان همراهش هست . پس گریه شدیدی کرد و مرا هم گریاند. از جمله چیزهایی که برایم خواند، این بود که با او چگونه رفتار می شود، فاطمه علیهاالسلامچگونه شهید می شود، پسرش حسین علیه السلام ، چگونه شهید می شود و امّت ، چه نیرنگی به او می زنند . وقتی ایشان خواند که حسین علیه السلام چگونه شهید می شود و چه کسی او را می کشد، گریه اش بیشتر شد و آن گاه صحیفه را جمع کرد، در حالی که حوادث تا روز قیامت، نا گفته مانده بود.


1- .ذو قار ، آب و آبادی است که از آنِ بکر بن وائل بوده و بین واسط وکوفه در نزدیکی کوفه قرار داشته است (ر .ک : نقشه شماره 5 در پایان جلد 8) .


راجع : ج 3 ص 246 (القسم السادس / الفصل الثالث / انباء أمیر المؤمنین علیه السلام بشهاده الحسین علیه السلام ) .

4 / 9بُکاءُ اُمِّهِ فاطِمَهَ علیه السلام بِنتِ رَسولِ اللّهِ صل الله علیه السلامدلائل الإمامه عن موسی بن إبراهیم المروزی عن موسی بن جعفر عن أبیه جعفر بن مُحَمَّد عن جدّه مُحَمَّد الباقر علیهم السلام عن جابر بن عبد اللّه الأنصاری عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله لِفاطِمَهَ علیهاالسلام : أتانی جَبرَئیلُ فَبَشَّرَنی بِفَرخَینِ یَکونانِ لَکِ ، ثُمَّ عُزّیتُ بِأَحَدِهِما ، وعَرَفتُ أنَّهُ یُقتَلُ غَریبا عَطشانا . فَبَکَت فاطِمَهُ حَتّی عَلا بُکاؤُها ، ثُمَّ قالَت : یا أبَه ، لِمَ یَقتُلونَهُ وأنتَ جَدُّهُ ، وأبوهُ عَلِیٌّ ، وأنَا اُمُّهُ؟ قالَ : یا بُنَیَّهُ ، لِطَلَبِهِمُ المُلکَ ، أما إنَّهُ سَیَظهَرُ عَلَیهِم سَیفٌ لا یُغمَدُ إلّا عَلی یَدِ المَهدِیِّ مِن وُلدِکِ. (1)

کمال الدین عن ابن عبّاس :لَمّا وُلِدَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام وکانَ مَولِدُهُ عَشِیَّهَ الخَمیسِ لَیلَهَ الجُمُعَهِ . . . فَهَبَطَ جَبرَئیلُ علیه السلام عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَهَنَّأَهُ کَما أمَرَهُ اللّهُ عز و جلوعَزّاهُ . فَقالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : تَقتُلُهُ اُمَّتی؟ فَقالَ لَهُ : نَعَم یا مُحَمَّدُ ، فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : ما هؤُلاءِ بِاُمَّتی أنَا بَریءٌ مِنهُم ، وَاللّهُ عز و جل بَریءٌ مِنهُم ، قالَ جَبرَئیلُ علیه السلام : وأنَا بَریءٌ مِنهُم یا مُحَمَّدُ ، فَدَخَلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عَلی فاطِمَهَ علیهاالسلام فَهَنَّأَها وعَزّاها ، فَبَکَت فاطِمَهُ علیهاالسلاموقالَت : یا لَیتَنی لَم ألِدهُ ، قاتِلُ الحُسَینِ فِی النّارِ . فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : وأنَا أشهَدُ بِذلِکِ یا فاطِمَهُ ، ولکِنَّهُ لا یُقتَلُ حَتّی یَکونَ مِنهُ إمامٌ یَکونُ مِنهُ الأَئِمَّهُ الهادِیَهُ بَعدَهُ ، . . . فَسَکَتَت فاطِمَهُ علیهاالسلام مِنَ البُکاءِ. (2)


1- .دلائل الإمامه : ص 102 ح 30 .
2- .کمال الدین : ص 282 ح 36 ، الصراط المستقیم : ج 2 ص 144 نحوه ، بحار الأنوار : ج 43 ص 249 ح 24 .


ر. ک : ج 3 ص 247 (بخش ششم / فصل سوم : پیشگوئی امیر مؤمنان علیه السلام از شهادت امام حسین علیه السلام) .